هوشنگ ایرانی
- شعری از هوشنگ ایرانی
ایرانی
ایرانی، هوشنگ (زاده همدان 1304/1925، درگذشته کویت شهریور 1352/سپتامبر 1973) شاعر، مترجم و منتقد ادبی
کمتر محقق و پژوهشگر ادبی تعلق خاطری به نگارش زندگی هوشنگ ایرانی نشان داده است و طبیعت ضداجتماعی او هالهای پررنگ در پیرامون شخصیت او کشیده و چهرهای پررمز و راز به او بخشیده است. اگرچه همدان به عنوان شهر زادگاه او ذکر شده اما محمد حقوقی زادگاه او را قزوین ذکر میکند. به همین ترتیب منابع مختلفی زادگاه او را مکانهایی مختلف چون کویت نیز نقل کردهاند به خصوص آنکه در آنجا نیز درگذشته است در حالیکه برخی دیگر زادگاه او را فرانسه و گروهی دیگر تهران میدانند. در هر حال به احتمال خیلی قوی او در سال 1304 در همدان زاده شد و در شهریور 1352 در کویت درگذشت.
ایرانی آموزشهای ابتدایی و متوسطه را در تهران گذراند و در سال 1321 دیپلم ریاضی دریافت کرد. در سال 1324 از دانشگاه تهران در ریاضیات مدرک کارشناسی گرفت و سپس در سال 1325 در نیروی دریایی نامنویسی کرد و برای آموزشهای بیشتر به انگلستان گسیل گردید؛ هرچند طبیعت خویش را با زندگی در نیروی دریایی همسو ندید و به همین روی خیلی زود انگلستان را به مقصد فرانسه ترک گفت و بعد از یک سال اقامت در فرانسه، به ایران بازگشت. در سال 1327 به اسپانیا رفت و در مهرماه 1369 مدرک دکترای خود را در ریاضیات با نگارش رسالهای با عنوان «فضا و زمان در تفکر هندی» دریافت کرد.
در سالهای بعد از 1335، ایرانی از جامعه ادبی کناره گرفته، خود را در عرفان و انزوای شرقی غرق گرداند و به الکل روی آورد. در سال 1352 زمانی که اطلاع یافت دچار سرطان گلو شده است، برای درمان به کویت رفت و در همانجا درگذشت.
آخرین آرزوی او که سوزانده شدن جسدش بود، تحقق پیدا نکرد و جسدش از کویت به تهران بازگردانده شد و در گورستان بهشت زهرا در خانه ابدیاش جای گرفت.
اگرچه ترجمههای ایرانی از مقالات فلسفی و علمی در سال 1328 در ماهنامه دانش با بنیانگذاری نورالله ایرانپرست انتشار مییافت، مسیر ادبی وی با نقش ابزاریی شروع شد که در انتشار دورة دوم دوهفته نامة خروس جنگی به عهده گرفته بود. این نشریه نام خود را از محفل هنریی داشت که ایرانی در سال 1339 به آنان پیوسته بود. خروس جنگی که خود را حامی هنر زندگی میدانست، تنها چهار شماره با نظارت غلامحسین قریب و حسن شیروانی و شخص ایرانی انتشار یافت.
با توجه به وظیفه اولیه آنان به عنوان ویرانگر نگرشهای بتهای کهنه هنر باستانی، محفل خروس جنگی منشوری از هنر و خلاقیت هنری را تحت عنوان «سلاخ بلبل» تدوین و در هر چهار شماره نشریه درج کرد. این منشور به گونهای گزنده و با لحنی تند و تیز در دوازده بخش چاپ شده بود که به عنوان اعلامیه جنبش هنر نوی نخبگان تلقی میشد و به مخاطبان خود اطلاع میداد که هنرمندان خروس جنگی به گونهای افراطی با انتشار همه آثار فرودست و مبتذل خواهند جنگید.
ایرانی در هر چهار شماره این مجموعه پارهای از اشعاری را که سروده بود، درج کرد و همچنین مقالاتی نیز در ستایش هنر و زیبایی به چاپ رساند. قطعاتی از این مقالات در مجموعههایی نظیر «هنر نو»، «باله»، «فرمالیسم» و «ارزش هنری اجتماع» منتشر گردید. شعر انگشتنمای او با عنوان «کبود» در شماره دوم خروس جنگی درج گردید. این شعر که تحت نام «جیغ بنفش» معرفی شد، هیجانی را برانگیخت و برند و انگی برای بیاعتباری شاعر آن گردید و مخالفان او این شعر را به عنوان نمادی از شیوة سخن گفتن و معنیشناسی هوشنگ ایرانی معرفی کردند. در فروردین 1331 ایرانی همراه با تعدادی از همکارانش نشریه موج را بنیاد گذاشت که در آن ترجمههایی از اشعاری انتشار یافت که به بودا و جی. دبلیو. فن گوته، هانری میشو (Henri Michaux) و رابیندرانات تاگور نسبت داده میشد و در کنار آن اشعار، شعری از خود با عنوان «از اعماق» درج کرد که نام آن از شعر اسکاروایلد (Oscar Wilde) گرفته شده بود. نشریه موج تنها در یک شماره آن هم در تیراژ پانصد نسخه و فقط برای یک روز، نور آفتاب را دید. این نشریه در پی انتشار آپادانا، در سال 1335 و نشریه هنر نو در دی 1335 به بازار عرضه شد و نسخة پایانی آپادانا متضمن شعری ترجمه شده توسط هوشنگ ایرانی از تی. اس. الیوت (T.S. Eliot) (1888-1965) با مقدمهای در یاد ماندنی بود که «چهارشنبه خاکستر» نام داشت.
نخستین مجموعه شعر ایرانی با نام «بنفش تند بر خاکستری» که تنها در دویست نسخه در شهریور 1330 منتشر شد، متضمن سیزده قطعه شعر و یک پیشدرآمد تحت عنوان «در شناخت نهفته» و تعدادی نقاشی سیاه و سفید بود که ایرانی آنها را طرح خوانده است. این کتاب فاقد ناشر، صفحهشمار یا فهرست مندرجات است و طرحی غیرمتعارف و به خصوص حروفچینی غیرعادی دارد. بیشتر اشعار این مجموعه اگرچه فاقد صورت خطی یا اوزان کلاسیک یا نیمایی است، متضمن ماهیتی ملودیک و آهنگین نیز هست. ظهور مکرر کلمات غریب و عبارات مبهم مانند «تک تک دانن دانن دانن» از جمله ویژگیهای شاخص این مجموعه است.
...از هزاران قرن دوری
از خم چین شنلهای سیاه گودالها
غُرد دهان آهنین
ایخیداراهای یام ما بی ییدان نون
در قطعه «سوهانگران»، نخستین شعر در این مجموعه، ایرانی خود را به عنوان سوهانگر سنتها و قراردادها معرفی میکند که رشتهها و بندها را از ادبیات کلاسیک پارسی سوهان زده، میساید.
...هان سوهانگران
بنگرید چهسان
ساید و ز هم فروپاشد
این رشتههای کهن
این زنجیر سنن
نابود میشود از در سنن
با ورود دوباره شعر «کبود» در مجموعه اشعارش، عبارت «جیغ بنفش» برچسبی جدانشدنی از هوشنگ ایرانی و شعر او میشود. رویکرد ویرانگرانه و تخریبی هوشنگ ایرانی نسبت به زبان، در دفتر شعر خاکستریاش (1331) که دومین مجموعه شعر اوست و در صد و ده نسخه و در بیست و دو صفحه انتشار یافته، کاستی میگیرد. این مجموعه که طرح جلد آن به قلم خود ایرانی است، متضمن هشت قطعه شعر است که همه در فضای عرفانی مدرن حل و غرق شده. نخستین شعر در این مجموعه که «اونیو میستیکا» نام دارد و طرحی از حروف سانسکریت است، تصویر هندسی خاصی دارد که در زبان فارسی نامفهوم است و میتواند در میان نخستین نمونههای شعر عینی یا تصویری فارسی قرار گیرد:
"آ"، یا
"آ"، بان نا
"آ"، "یا"، بان نا
آ یوم، آ یومان، تینتاها، دیژداها
میگتااودان: ها
هماهون: ها
ایندو: ها
ها
سومین مجموعه شعر هوشنگ ایرانی با عنوان شعله پرده را برگرفت اُ ابلیس به درون آمد (تهران، 1331) متضمن هفت شعر نثرگونه است که در صد و ده نسخه و بیست و چهار صفحه انتشار یافت. این شعر و پیشگفتار ایرانی بر این مجموعه، بیانگر ژرفا گرفتن ذهنیت او در عرفان است. نمونههایی نظیر «رهرو» که به سفری عارفانه ورود میکند، تجربه انسان مدرن امروزی است و شعر «اعتراف»، گفتوگویی تفصیلی با بودا را به تصویر میکشد.
آخرین مجموعه شعر هوشنگ ایرانی با عنوان اکنون به تو میاندیشم، به توها میاندیشم متضمن 9 شعر منثور همراه با طرح جلدی است که شاعر خود تصویر کرده و در بیست و چهار صفحه و دویست و سی نسخه در سال 1334 انتشار یافته است. مقدمه شعر ایرانی بر این مجموعه، بعدها به عنوان نخستین مقدمه بر شعر عارفانه مدرن توصیف گردید.
ایرانی از همان آغاز به عنوان شاعر هنجارشکن نگریسته شد. سبک ویژة او نه تنها در شعرش بلکه همچنین در دیدگاههای هنریاش تجلی یافت که هیاهوی بسیاری را در میان ادیبان ایرانی برانگیخت. او حامیان اندکی داشت که غالباً دوستان نزدیکش بودند. از آن جمله میتوان از منوچهر آتشی و یدالله رویایی یاد کرد و در هر مرحله از زندگیاش شماتتهای بسیار شنید که شاخصترین مخالفانش احمد شاملو و علی دشتی بودند که با صراحت و بیپروایی، بیزاری خویش را از شعر هوشنگ ایرانی ابراز میداشتند.
منوچهر آتشی او را پیشتر از زمانة خویش و نخستین شاعر پسانوگرای ایران میداند که به اعتباری سبک دادائیسم را بر مبنای روحیه لطیف خود بنیاد نهاد؛ روحیهای که عاملی تعیین کننده در تشدید ناکامیهایش برای کسب موضعی تعیین کننده و پذیرش عموم بود. همچنین شمس لنگرودی بر این باور است که اندیشههای نوظهور هوشنگ ایرانی متضمن ژرفایی است و یادآور میشود: "هرکس ممکن است تردید کند که آیا هوشنگ ایرانی موفق بوده یا نه، اما هیچکس نمیتواند این تصور را به خود راه دهد که او فاقد اندیشه و احساس یا شبه روزنامهنگاری شهرتطلب بوده است... «جیغ بنفش» انتخابی آگاهانه از یک صورت و فرم جدید هنری است که نتیجة اتکال و اعتماد هنرمند به فضای ناخودآگاه ذهن خویش و نمادی از پیوند آزادانه اندیشههای اوست."
در هر حال منتقدان دیگر بر این تصورند که ماهیت و اصالت شعر ایرانی به عنوان منبعی آغازین با شکست مواجه شده است. نادیده گرفتن کامل اوزان در شعر کلاسیک و قراردادهای اجتماعی، نبود معیارهای دقیق برای بازشناسی شعر از غیرشعر و نبود انسجام همراه با افق به شدت تخیلی شعرش، موجبات شکست او را فراهم آورد تا نتواند حمایت منتقدان و اقبال عمومی را کسب کند. یا آنگونه که منتقدی دیگر میگوید، این شیوهها پاشنه آشیل او گردید.
محمد حقوقی و سیروس طاهباز از جمله معدود کسانی بودند که موضعی متعادلتر نسبت به شعر هوشنگ ایرانی اتخاذ کردند. شفیعی کدکنی در مواجهه با این دو دیدگاه متضاد، میگوید: "ایرانی یکی از برجستهترین استعدادها در شعر منثور است که متاسفانه به جهت استفاده از اصطلاح «جیغ بنفش» موضوع تمسخر و خنده دیگران قرار گرفت. او به عنوان یک شاعر با همین اصطلاح تمسخرآمیز در «شعر بنفش»، بیشترین سهم را در شعر منثور برعهده گرفته است."
اگرچه هوشنگ ایرانی در پیریزی عقاید و تکنیکهای جدیدش در افق ادب ایرانی موفق نبود، شاعرانی هستند که بر ابتنای نوآوردهای او در شاعری، بناهایی با باروهایی بلند بنیاد نهادهاند. سهراب سپهری الهامات خویش را از عرفان شرقی در شعر هوشنگ ایرانی بازیافته و به اوجی از موجی جدید در عرفان رسیده که ستایش بسیاری را برانگیخته است. احمد شاملو نسخة «بلوغ یافته» و «پخته شده» از شعر منثور است که هوشنگ ایرانی پی گرفته بود و آن را «شعر سپید» میخواند و در شعر احمدرضا احمدی و یدالله رویایی به وضوح نشانهها و ردپاهایی از کار ایرانی مشاهده میشود.
ترجمه
در فاصله سالهای 1327 و 1335 پارهای اشعار هوشنگ ایرانی ترجمه و انتشار یافت. تعدادی از آنها در کتابهایی کوچک یا حتی به صورت پانوشت منتشر شد که هرگز دیگر به چاپ دوم نرسید؛ هرچند بسیاری از اشعارش به صورت پراکنده در مجلات مختلف آن زمان باقی ماند. چندین کتاب اسکاروایلد و مقالاتی در باب عرفان هندی ترجمه کرد که از جمله برجستهترین آثار در این مقوله به شمار میآیند.
در دی ماه 1331 ایرانی مجموعهای از مقالات خود را تحت عنوان شناخت هنر: در راه یک جهانبینی هنری به دست نشر سپرد که متضمن تاملات او در باب ماهیت هنر و زیبایی در عرصه ادبیات است. در خرداد 1331 مجموعهای از نقاشیهای خود را در جزوهای تحت عنوان چند دسان منتشر کرد. همچنین باید به نقدی اشاره کرد که هوشنگ ایرانی طی نامهای به آقای حسین کاظمزاده ایرانشهر درباره مجموعههای ایشان نگاشت که به نام مکالمات کنفسیوس در تهران منتشر شده بود. این نقد تحت عنوان مکالمات اثر کنفسیوس توسط بنگاه ترجمه و نشر کتاب انتشار یافت .
برگرفته از ایرانیکا
ترجمه مهدی افشار