منوچهر آتشی
- منوچهر آتشی
آتشی
منوچهر آتشی (زادة دهرود سفلی در دشتستان بوشهر، دوم مهر 1310 درگذشتة تهران، 29 آبان 1384) شاعر نوگرا، روزنامهنگار و مترجم
بزرگترین فرزند خانواده، منوچهر در پاری متولد شد و محمد آتشی در دهکدة کوچکی در بوشهر. اجدادش از چادرنشینان کرمانشاه واقع در غرب ایران بودند که حدود سیصد سال پیش به مناطق جنوبی مهاجرت کردند. پدربزرگش آتشخان زنگنه بود که خانواده، نام خود را از او وام گرفت.
آتشی تحصیلات خود را در سال 1317 در کنگان خلیج فارس شروع کرد و در آنجا به مکتب رفت و قرآن و گلستان سعدی آموخت. در سال 1322 خانوادة آتشی به بوشهر نقل مکان کردند و منوچهر تحصیلات خود را در دبستان فردوسی پی گرفت.
با از دست دادن پیشینة شبانی دوران کودکی خویش، خیلی زود مدرسه را رها کرد و تصمیم گرفت شهر را ترک گفته و در روستای کوچکی در چاهکوتاه واقع در حومة بوشهر زندگی کند. به مدت کوتاهی به چوپانی پرداخت و عاشق دختر جوانی شد که سرانجام با مرد دیگری ازدواج کرد و در سالهای نخست زندگیاش زودهنگام درگذشت.
منوچهر در شعرهایش بارها و بارها به خاطرات این عشق بازمیگردد؛ از جمله میتوان به شعر «خاکستر» در دفتر «آهنگ دیگر» اشاره کرد. قطعة زیر از شعری است که موضوع آن از نصیب نصیبی، کارگردان آوانگارد سینما در سال 1349 از آن به عنوان موضوعی برای ساخت فیلمش بهره گرفته است.
چه شبها آرزو کردم
که ناگاه دستِ در، او را در آغوش من اندازد
نفس یابد عطر پیکرش هر بینفس اینجا
به شادی بشکند همچون دل من هر گرفتاری قفس اینجا
آتشی در سال 1327 به بوشهر بازگشت و در دبیرستان سعادت نامنویسی کرد. در شهریور ماه 1330 به شیراز رفت و تحصیلات خود را در دانشسرای مقدماتی تربیت معلم پی گرفت.
در شیراز به نشریات ادبی مهم آن روز چون سخن دسترسی داشت که در سال 1322 توسط پرویز ناتل خانلری بنیاد گذاشته شده بود و پذیرای چاپ اشعار شاعران مدرنیست مانند فریدون توللی، نادر نادرپور و فریدون مشیری بود.
آتشی در سال 1330 به حزب توده پیوست و پارهای از آثار اولیة او نمایانگر گرایشهای متمایل به چپ اوست. در خرداد ماه 1333 به مدت 9 ماه به عنوان معلم در بندر ریگ نزدیک گناوه مشغول به تدریس شد. آنگاه به بوشهر نقلمکان کرده، در دبیرستان پهلوی تا سال 1339 به تدریس پرداخت. محمد بیابانی و علی باباچاهی که بعدها در شمار شاعران برجسته جای گرفتند از جمله دانشآموزان او بودند.
بعد از انتشار نخستین مجموعة شعرش با عنوان «آهنگ دیگر» در سال 1339، به تهران آمد و در دانشکدة تربیت معلم به فراگیری زبان انگلیسی پرداخت. پس از فارغالتحصیلی در سال 1343 شروع به تدریس در دبیرستان شاهدخت کرد، جاییکه منیرو روانیپور، رماننویس مشهور در میان دانشآموزانش بود. در سال 1344 با ثریا طوباتی ازدواج کرد. آنان صاحب دختری به نام شقایق و پسری به نام مانلی شدند اما مانلی در 19 سالگی بر اثر عفونت مغزی درگذشت. ازدواج آنان در سال 1358 به طلاق انجامید.
آتشی در سال 1346 به قزوین نقلمکان کرد و به مدت یک سال هرچند تهران را برای زندگی انتخاب کرده بود، به طور پیوسته بین تهران و قزوین به جهت شغلش در رفت و آمد بود. او برنامة قصه شب رادیو ایران را برگزار و نیز صفحه شعر نشریه ادواری فرهنگی ادبی تماشا را اداره میکرد، نشریهای که بعد از انقلاب 1357، سروش نام گرفت.
آتشی همچنین در فیلم «آرامش در حضور دیگران» به کارگردانی ناصر تقوایی، ایفای نقش کرد. داستان این فیلم مبتنی بر قصة کوتاهی از مجموعه غلامحسین ساعدی به نام «واهمههای بینام و نشان» (1346) است. این داستان توسط راجر کمپبل (Roger Campbel) تحت عنوان «بینام و واهمههای فریبنده» در سال 1360 به انگلیسی ترجمه گردید.
آتشی همچنین دستاندرکار ویرایش فیلمنامه «دلیران تنگستان» شد؛ فیلمی که بر مبنای رمان حماسی محمدحسین رکنزاده آدمیت و کارگردانی همایون شاهنواز تهیه شده بود.
بر اساس اتهامات بیپایه و اساسی که به آتشی در خصوص همکاری با ادارة سانسور وزارت فرهنگ و هنر پیش از انقلاب زده شد، آتشی در سال 1360 شغل خود را از دست داد و نیز از مسئولیت ویراستاری در صفحة شعر تماشا برکنار گردید. او به بوشهر برگشت و در سال 1361 مجدداً ازدواج کرد. رشته این پیوند بعد از تولد نخستین دخترشان که شعله نام گرفت، گسسته شد. بعد از اشتغالی کوتاهمدت در شرکتی در بوشهر به اداره تصفیه گاز ولیعصر کنگان منتقل شد و در آنجا از سال 1366 تا 1371 کار کرد و در این فاصله چندین مجموعة شعر خویش را نیز به دست نشر سپرد.
به دعوت سیرا (مرکز پژوهش و تحلیل ایرانیان) در اردیبهشت ماه 1372 به کالیفرنیا سفر کرد و در نشست سالانة سیرا درباره شعر و دموکراسی سخنرانی کرد. او همچنین از چندین مرکز و مؤسسه آموزشی دیگر نیز دیدار به عمل آورد.
بعد از کار با هفتهنامه آینة جنوب در بوشهر در فاصله سالهای 1374 تا 1376 به تهران نقلمکان و با هوشنگ گلشیری، سردبیر کارنامه به عنوان ویراستار و دبیر صفحه شعر مجله ادبی کارنامه همکاری کرد و این موقعیت شغلی تا پایان عمرش ادامه یافت.
آتشی چند روزی پیش از مرگش در مراسمی که توسط دولت ایران در آذر ماه 1384 برگزار شد، به عنوان چهره ماندگار انتخاب گردید؛ عنوان رسمیای که به چهرهها و شخصیتهای برجسته اعطا میشد. این انتخاب در محافل مختلف مخالفتها و معارضات چندی را برانگیخت و آتشی زنده نماند تا به این واکنشها پاسخ دهد. او بعد از عمل جراحی کلیه در بیمارستان سینای تهران بر اثر نارسایی قلبی درگذشت و پیکر او را به بوشهر منتقل و در زادگاهش دفن کردند.
در پی مرگش چندین ژورنال، ویژهنامههایی را به شعر آتشی اختصاص دادند. آنان به خصوص به نقش ویژه او در تاریخ و گسترش نوع مشخصی از شعر محلی پرداختند که در عین آنکه شرایط زندگی در فضای آفتاب لمیدة منطقه را به نمایش میگذاشت، جنبههای زیبا و شادیبخش زندگی چادرنشینی را نیز به تصویر میکشید. تصاویری که در هر حال از چشم بسیاری از شاعران و نویسندگانی دور افتاده بود که آثارشان، رنگ و بوی ایدئولوژیهای سیاسی را به خود گرفته بود. از میان نشریاتی که ویژهنامه خود را به زندگینامه آتشی اختصاص دادند، میتوان از اتحاد جنوب، ویژهنامة «آژانس خبری خلیج فارس» یاد کرد که به مناسبت پنجمین سال درگذشت منوچهر آتشی منتشر شده بود. همچنین پیام جنوب در سال 1367 شمارة ویژهای را به زندگی و آثار آتشی اختصاص داد و نیز میتوان به شمارة ویژه پیغام اشاره کرد که کنگرة شعری را در آذر ماه 1388 برپا داشته بود.
شاعری
مسیر زندگی ادبی آتشی را میتوان به سه دورة مشخص تقسیم کرد، سه دورهای که در یکدیگر نیز تنیده شدهاند. نخستین شعرهایش عمدتاً در قالب کلاسیک و دارای وزن و قافیه است که در حوزة شعر کلاسیک قرار میگیرد. این شعرها در روزنامه محلی دریاکنار بوشهر درج میشد. در آن زمان او دشوار به چهارده سالگی رسیده بود.
در هر حال حضور و ظهور ادبی او با انتشار نخستین دفتر شعرش با عنوان «آهنگ دیگر» زیر نظر مترجم و منتقد ادبی، رضا سید حسینی، تشخص و تعین یافت. این مجموعه شامل 35 قطعه شعر بیتاریخ است که در طیف وسیعی از سبکهای مختلف از کلاسیک تا مدرن میانهحال و شعر آزاد با درازنای متفاوت در هر قطعه و تعداد متفاوت ابیات سروده شده است. شعرهای آزاد این مجموعه، وزن و قافیه خاصی را دنبال نمیکنند. زبان حماسی آن که بهترین شعر این مجموعه یعنی «اسب سفید وحشی» (همچنین با نام خنجرها، بوسهها و پیمانها) را در بر میگیرد، به روشنی بازتابندة افق رویایی رمانتیسیسم این دورة بیروح است که ستایشهای بسیاری را به عنوان تفسیر و تعبیری از شکوه زندگی رام نشده در مناطق جنوبی به تصویر میکشد.
اسب سفید وحشی
بر آخور ایستاده گران سر
اندیشناک سینه مفلوک دشتهاست
اندوهناک قلعه خورشید سوخته است
با سر غرورش، اما دل با دریغ ریش
تکرار «اسب سفید وحشی» در آغاز چندین قطعه از شعر، شیوهیی است که آتشی در بسیاری از شعرهایش به کار میگیرد تا نه تنها آهنگ و لحن موسیقایی شعر را تقویت کند، بلکه همچنین اندیشهها و احساساتی را که الهامبخش آن است، به یکدیگر پیوند دهد.
«آواز خاک»، دومین دفتر شعر آتشی با 46 قطعه شعر است که در سال 1346 در تهران منتشر شد. اسب، سم، دهکده، خون، باد و طیفی از دیگر سبزینهها و گیاهان خیالی ـ درونمایههای همیشگی اشعار اولیه اوـ در این مجموعه به تکرار مشاهده میشوند و او را متمایز میگرداند به عنوان شاعری که آوایش تازه و هماهنگ و همنوا با ساحل جنوب ایران است.
تنهایی و ناامیدی که در شعر او مشاهده میشود، ناشی از فراز و فرودهای زندگی شخصی اوست که در پسزمینه اغلب مجموعه اشعارش کمین کرده است. شعر نیماییاش چه در هر بیت و چه در محور مرکزی غالباً شیوة روایتی را با حال و هوایی حماسی با زبانی ساده دنبال میکند. نمونههایی از این نوع شعر را میتوان در «ظهور» مشاهده کرد که همچنین «عبدوی جط» نیز خوانده میشود و در ستایش از چهرهای اسطورهای در بوشهر است و نیز میتوان از قطعه شعری با نام «نقاشی بر سفال» در همین مجموعه یاد کرد.
دفتر «دیدار در فلق» نشان مشخصی از پایان یک دورة باشکوه در دستاوردهای ادبی آتشی است، دورة «تزکیهای» که در پی میآید و با سفر آتشی از بوشهر به تهران همزمانی دارد. تفاوت آب و هوایی که نشانگر بافت رامنشده و صحرایی شعرهایش است، به تدریج تسلیم صورتبندیها و تصویرسازیهای شهرنشینی میشود. اشتغال فزاینده او در ویرایش و روزنامهنگاری به بهای ناکامی او در تصویرسازیهای شاعرانهاش میانجامد، تصویرهایی که از خود به عنوان شاعر با سبک و بیانی متمایز عرضه کرده بود.
در هر حال تحلیلهای انتقادی از اشعار شاعری جوان که در نشریة تماشا انتشار یافت، منتهی به شکلگیری جریان شعر ناب شد که نباید دستکم گرفته شود. در میان شاعرانی که با این جنبش شناخته شدهاند، میتوان از بیژن جلالی، هرمز علیپور، سید علی صالحی، آریا آریانپور و مهدی مصلحی یاد کرد.
دفتر «بر انتهای آغاز» که شامل برخی از اشعار منتخب آتشی از مجموعههای انتشار یافته پیشین اوست، در سال 1351 انتشار یافت. در همین سال داستانی از او برای کودکان با عنوان سرگذشت کشور کوچک توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انتشار یافت. گریز آتشی از هیاهو و آشوب به سالهایی پیوند میخورد که به انقلاب 1357 منتهی شد. بوشهر، منطقهای که هرگز از تخیل منوچهر آتشی جدا نشده است، نشانی دارد از آغاز سومین دورة سیر ادبی او. شعرش دیگرباره در افقی شکوفا شد که لحن پر انرژی آغازین خود را از آنجا گرفته بود و الهامبخش زبان متمایز و برجستة او و ذخیرهای از تخیلات متعین بیهمانند او بود.
در پی انتشار گزینة «اسرار» در سال 1366، چندین مجموعه دیگر به دست نشر سپرده شد که از برجستهترین آنها میتوان از «وصف گل سوری» (تهران 1371)، «گندم و گیلاس» (تهران 1371) و «زیباتر از شکل قدیم جهان» (تهران 1376) یاد کرد و نیز گزیدهای دارد از اشعارش در فاصله سالهای 1368 و 1376 که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در سال 1392 جایزهای را به عنوان بهترین شاعر به او اهدا کرد.
فضای اضطرابآلود شعرهای اولیهاش، ظهوری تدریجی از حال و هوایی غمگنانه و فکورانه به او داد که زبان و تصویرهای بوطیقاییاش با بیانی تغزلی و انسانی درآمیخت و به شعرهایش طعمی دیگر بخشید. بسیاری از اشعارش در این دوره از صحنههای محلی و فولکلور (فرهنگ عامه) و با تأملاتش در باب سالهای جوانی و پرسشهایش در باب عملکردهای خاطراتش درآمیخته است.
از حافظه بیرون میآید زن
از پناه بیشه
به برکه
تا شانه فرو میرود در آب
و ماه را به خلاصه میبرد
پناه بیشه
زنی و ماهی یگانه میشوند در آب
زنی از حافظه
«باران برگ ذوق: دفتر غزلها» مجموعهای از اشعار و غزلهای تک ریتمی آتشی است که در سال 1380 به کمک دوستش عبدالمجید زنگویی منتشر شد. در همین سال دفترهایی با عناوین «اتفاق آخر»، «حادثه در بامداد» و «خلیج و خزر» انتشار یافت. «غزل غزلهای سورنا» (1386) و «ریشههای شب» (1386) همراه با مجموعهای جامع از شعرهایش در دو مجلد (1386) بعد از مرگ او انتشار یافت.
آتشی همچنین یک رشته بازنگری و نقد شعرهای نیما یوشیج، احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، سهراب سپهری و فروغ فرخزاد را در میان دیگر آثارش به دست نشر سپرده است. او همچنین چندین کتاب را از زبان انگلیسی به فارسی روان و شیوا ترجمه کرده است.
مجموعه اشعار
- آهنگ دیگر ۱۳۳۸
- آواز خاک ۱۳۴۶
- دیدار در فلق ۱۳۴۸
- بر انتهای آغاز ۱۳۵۰
- گزینه اشعار ۱۳۶۵
- وصف گل سوری ۱۳۷۰
- گندم و گیلاس ۱۳۷۱
- زیباتر از شکل قدیم جهان ۱۳۷۶
- چه تلخ است این سیب ۱۳۷۸
- خلیج و خزر ۱۳۸۰
- باران برگ زوق: دفتر غزلها ۱۳۸۰
- اتفاق آخر ۱۳۸۰
- حادثه در بامداد ۱۳۸۰
- ریشههای شب ۱۳۸۴
- غزل غزلهای سورنا ۱۳۸۴
فیلمشناسی:
آرامش در حضور دیگران ۱۳۵۱(ناصر تقوایی)
سرد سبز ۱۳۸۰(ناصر صفاریان)
جام جان ۱۳۸۰(ناصر صفاریان)
برگرفته از ایرانیکا
ترجمه از مهدی افشار