اکبر رادی
- مصاحبه با زندهیاد اکبر رادی
رادى، اكبر (زاده رشت، 10 آبان 1318، درگذشته 5 دى 1386)، نمايشنامهنويس، نويسنده داستانهاى كوتاه و استاد دانشگاه
رادى در رشت در خانوادهاى ميانمايه به دنيا آمد و تا يازده سالگى در همان شهر پرورش يافت و پس از اين كه در سال 1327 كارخانه قندريزى پدرش ورشكست شد، خانواده به تهران مهاجرت و اكبر در سال 1330 در مدرسه فرانسوى زبان رازى نامنويسى كرد و در سال 1338 فارغالتحصيل شد. پس از گذراندن دوره يك ساله تربيت معلم، در سال 1341 به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد. در سال 1343 ليسانس خود را از دپارتمان علوم اجتماعى دانشكده ادبيات و علوم انسانى دانشگاه تهران دريافت كرد و كوشيد تا مطالعات خويش را در همين زمينه پى گيرد. اما قبل از آن كه مدرك كارشناسى ارشد خود را دريافت دارد، از دانشگاه اخراج گرديد. در سال 1355 در موسسه مربيان امور هنرى وابسته به وزارت آموزش و پرورش به تدريس نمايشنامهنويسى پرداخت و در سال 1373 در همان موسسه بازنشسته شد. آنگاه در سال 1375 به عنوان مدرس آزاد نمايشنامهنويسى در دانشگاه تهران به تدريس پرداخت و اين تدريس 7را تا سال 1377 ادامه داد. اكبر رادى در سال 1344 با حميده عنقا ازدواج كرد و ثمره اين ازدواج دو پسر به نامهاى آريا (1345) و آرش (1350) است.
در سال 1333 رادى با آثار صادق هدايت، داستاننويس برجسته آشنا شد و نخستين داستان خود را با عنوان «موش مرده» رقم زد كه در روزنامه كيهان در سال 1335 به چاپ رسيد و در همان سال جايزه نخست مسابقه داستاننويسى مجله «اطلاعات جوانان» را كه شاخهاى از روزنامه اطلاعات بود، دریافت کرد. اكبر رادى بعدها اظهار داشت كه با تماشاى نمايشنامه هنريك ايبسن (Henrik Ibsen) با عنوان «خانه عروسكى» كه در سال 1336 در تهران به روى صحنه رفت، چرخشى در مسير ادبى او پديد آمد. او مىگويد: "اگر اين نمايش را نمىديدم، هرگز نمايشنامهنويس نمىشدم." «روزنه آبى» و «افول» دو نمايشنامه نخست اكبر رادى است كه بعد از تجربه ايبسن نوشته شدند و مورد ستايش شهين سركيسيان، كارگردان برجسته تئاتر قرار گرفت و به عنوان گامى ابتكارى و نوآورانه در ادبيات نمايشى خوانده شد. «روزنه آبى» حماسهای خانوادگى است كه پيرامون برخورد و كشمكش بين پدر و چهار فرزند كوچك اوست كه در برابر باورهاى سنتى پدر مىايستند. مادر از فرزندانش حمايت مىكند و پدر را وامىدارد تا خانه را ترك گويد.
آن گونه كه محمد چرمشير مىگويد، اهميتى كه در آثار رادى وجود دارد متعلق به يك شخصيت خاص نيست بلكه همه شخصيتها و نيز مخاطبان را شامل مىشود. در سالهاى بعد بسيارى از آثار داستانى رادى از جمله «جاده»، «سوءتفاهم» و «كوچه» در نشريات ادوارى و مجلات معتبر به چاپ رسيد. نمايشنامههاى «محاق» (1344)، «مسافران» (1345)، «مرگ در پاييز» (1346) و «از پشت شيشه» (1346) همه در شمار توليدات تلويزيونى قرار گرفتند و توسط عباس جوانمرد در سال 1346 كارگردانى شدند.
نمايشنامه چهار پردهای «از پشت شيشه»، داستان دو زوج است كه طى آن شرايط تلخ و ناگوار پيرامون زندگى روشنفكرانی را به تصويرمیكشد كه مساله اصلى دغدغههاى ايرانى است. اتاق نشيمن كوچك يكى از دو زوج، از نظر ساختارى، تصويرگر تنهايى و انزواست و از نظر موضوعى، زوج ديگر بازتابندة جهان بيرونىاند. اين نمايشنامه ستايش بسيارى از منتقدان را كسب كرد و آن را نمايشنامهاى خواندند كه همگان مىتوانند با آن همدل شوند و به كمال با آن رابطه برقرار كنند. با اين حال جلال آل احمد با آنچه رادى از شخصيت ساده نمايش به عنوان روشنفكر پيزورى ترسيم كرده بود، همسويى نداشت. رادى با تمركز تكنيكى و فنى بر پويايىهاى فضا و صحنه، نمايشنامههايش را به گستره و قلمروى تبديل كرد كه روابط خصوصى و عاطفى درونى افراد مختلف را به نمايش میگذاشت و تقديرها و سرنوشتهاى افراد را در تنشهاى اجتماعى نشان میدهد. منتقدى به نام زاهدى مىگويد : "ابعاد فضا، عامل محورى و اصلى در نمايشنامههاى رادى است. او صحنه را به عنوان فضايى مینگرد كه مىتوان از طريق نمايشنامههاى امروزى، بر روابط شخصى و درونى افراد متمركز شد. به رغم اظهارات مكرر رادى كه نمايشنامههايش خالى از مضامين سياسى است، او تقريبا به طور پيوسته در نمايشنامههايش در آرزوى دموكراسى و آزادى است.
نمايشنامه «شيادان» (ماهيگيران 1348) كه در آن گروهى ماهيگير بر ضد يك موسسه ماهيگيرى بزرگ به پا مىخيزند، نمونهاى ستودنى در باب تاثير انقلابى كارهاى اوست.
در سال 1350 او رشته مقالاتى با عنوان «نامههاى همشهرى» در ماهنامه ادبى «نگين» به چاپ رساند كه توسط محمود عنايت بنياد گذارده شده بود. گزيدهاى از اين نامهها در سال 1356 تحت همين عنوان در يك مجلد به چاپ رسيد. با شروع ناآرامىهايى كه منجر به انقلاب اسلامى سال 1357 شد، انتشار اين مجموعه متوقف گرديد.
در سال 1350 نمايشنامه «لبخند باشكوه آقاى گيل» كه در آن جميله شيخى و محمدعلى كشاورز نقشهاى اول را برعهده داشتند، در تالار سنگلج به نمايش درآمد. اين نمايشنامه رابطه بىروح و پوچ اعضاى يك خانواده اشرافى را نشان میدهد که دچار توهمات و مبتلا به دلنگرانىهاى بىپايه و اساس هستند. منتقدى به نام قادرى مىگويد: "وقتى روابط بين اعضاى خانواده گيل زير ذرهبين قرار مىگيرد، انتقال از فئوداليسم به تكنوكراسى همراه با نوعى خودآزارى سدومى و جنسى در چهارچوب و متن اين نمايشنامه جان مىگيرد. يك رشته از مقالات رادى با عنوان دستى از دور توسط انتشارات راز در سال 1352 به چاپ رسيد. بهرهگيرى شيفتگىآور رادى از زبان در نمايشنامه «در مه بخوان» تاكيدى است بر شكوه شعر فارسى و طنين آواى اسطورهاى شاعرانه آن. در نمايشنامهاى با عنوان «منجى صبح نمناك»، رادى آنگاه كه نمايشنامه بار روياها و آرزوهاى نويسنده را بر دوش مىكشد، بر ناگزيرى سرنوشت مبهم و نيز انديشه هويت گمشده، انگشت تاكيد مىگذارد. در نمايشنامه «پلكان»، رادى جهانى پرپيچ و خم را با زاويههاى تند و تيز بر مبناى پنج راهپله استعارىِ ساخته شده از استخوانها بنا مىكند كه در آن قهرمان قصه براى تحقق جاهطلبىهاى ماكياولىاش از آن بالا مىرود. از طريق صعود از هر پلهاى، او به ورطهاى از جهانى محروم از عدالت و ارزشهاى انسانى فرومىغلتد. «تانگوى تخم مرغ داغ» نسخه بازنگرى شدهای از نمايشنامههایى با عنوان عطيه ايرانى (1347) و آهسته با گل سرخ (1366) است که در پى انتشار منجى در صبح نمناك در سال 1366 به دست نشر سپرده شد. در نمايشنامه تاريخى «باغ شبنماى ما» (تهران 1378) رادى ماهيت ديكتاتورى دولت را در پوششى نيمه مستند به نمايش گذارد و مفهوم قدرت سياسى بىقيد و شرط را در پيكرهاى زشت از شاهى كه پيوسته در درون با خود درگير است، به تصوير كشيد. در پرده دوم، رادى «بقالبازى در حضور» را به نمايش گذاشت كه شاخهاى از كمدى سنتى بداههاى مردمى و نوعی نمايش در داخل نمايشى ديگر است. در پيوند دادن قطعه دراماتيك سنتى به قلب نمايشنامهاش، رادى شيوه بيگانهسازيى را به كار گرفت كه طى آن تماشاچيان را در نمايش شركت داد و از اين طريق شاه را به خنده واداشت.
رادی نمايشنامه «بوى باران لطيف است» و «آميز قلمدون» را در سال 1377 كامل گرداند. نمايشنامه «ملودى شهر بارانى» و يك رشته مقالاتى كه «انسان ريخته» ناميده شد و نيز «خانم و مهتابى» که يكى از نمايشنامههايى است كه شخص رادى آن را بسيار ستوده، در سالهاى 1379 تا 1382 انتشار يافتند. رادى ستايش منتقدان را به جهت نمايشنامه متمايزش كسب كرد و او را نويسندهاى خواندند كه زبان محاورهاى را در آثارش به كار گرفته تا لهجهها و لحنهاى استانهای شمالى را حفظ كند. مجموعه كامل آثار رادى در چهار مجلد با عنوان روى صحنه آبى به چاپ رسيد. او تا سالهاى پايانى عمر از جمله پركارترين نويسندگان بود. در سال 1383 نمايشنامههاى «شب به خير جناب كنت»، «پايين گذر سقاخونه» و «كاكتوس» را منتشر كرد. رادى آخرين نمايشنامهاش را با عنوان «آهنگهاى شكلاتى» در ميانة سالى رقم زد كه با سرطان دست به گريبان بود، بيماريى كه سرانجام در 5 دى 1386 به آن تسليم شد. «بنياد رادى» از طريق موسسه همسرش، حميده عنقا و با همكارى شهردارى در سال 1388 تاسيس گرديد.
شناختنامه اكبر رادى به ويرايش فرامرز طالبى در سال 1383 منتشر شدو «جايزه اكبر رادى» در همان سال توسط فستيوال تئاتر دانشگاه در تهران رونمايى شد. بشنو از نى مصاحبهاى طولانى و بلند با رادى است كه توسط ملك ابراهيم اميرى صورت گرفته و در سال 1370 انتشار يافت. نسخه بازنگرى شده اين كتاب همراه با تفسيرهاى نويسنده تحت عنوان مكالمات در سال 1379 انتشار يافت.
ترجمه از ایرانیکا
مهدی افشار